سایه روشن

"سایه" زآتشکده ماست فروغ مه و مهر وه از این آتش روشن که به جان من و توست

سایه روشن

"سایه" زآتشکده ماست فروغ مه و مهر وه از این آتش روشن که به جان من و توست

پاییز

برای دامن هزار رنگ دختر پاییز  

و یادی از یداله رویایی 
  

                                                                          

زمین

فصاحت برگ چنار را

به باد خسته‌ی پاییز می‌سپرد

هوا ترنم سودایی شکفتن را

زنبض بی تپش خاک می‌گرفت

غروب حرف خودش را

به گوش جنگل خاموش گفته بود

و شیروانی لال

میان دوده‌ی افشان شب شبح می‌شد

میان درهم هذیان من

دو شعله‌ی سبز نشست

به روی شیشه‌ی تار، ملال پرده شکست

و از حقیقت اشیا بوی شک برخاست

و با حقیقت اشیا بوی او پیوست

تمام پنجره‌ی من

خیال او شده بود

تمام پوستم از عطر آتشی بیمار

تمام ذهن من از نور و نسترن سرشار

من از رطوبت سبز نگاه او دیدم

که در نهایت چشمش کبوتر دل من

قلمرویی زبرهنه‌ترین هواها داشت

و اشتیاق تب‌آلود بام‌های بلند

در آفتاب ز پرواز او می‌سوخت

ز روی پنجره‌ی من خیال او پر زد

و شب ادامه گرفت

و من ادامه گرفتم

 

یداله رویایی   

دست‌های روستایی

برای زنی که با یک کاسه نور، یک خوشه مهر، یک کوزه عشق ما را مهمان مهربانی و سخاوت سفره‌‌ی وصله‌دار اما رنگینش کرد.

سفره‌ات چقدر صمیمی است

وقتی

بوی فقر می‌دهد و سخاوت دست‌های تو

نان تنور گرم قلب تو را

لقمه می‌کنم و در دهان کودکم می‌گذارم

رنگ آفتاب نگاهش

چقدر می‌ارزید

که راه تمام سفره‌های رنگین دنیا را

در عطر نان سفره‌ی روستایی تو گم کرده‌ام؟

کلیله و دمنه (داستان‌های بیدپای)

   صفحه‌ای از نسخه‌ای از کلیله و دمنه مربوط به تاریخ ۱۲۱۰ میلادی 

 کلیله و دمنه از کتب خزینگی ملوک هند بوده است و در واقع حکمت عملی و آداب زندگی و حیات اجتماعی آدمی است که در قالب داستان‌ها و اندرزهایی از زبان آدمیان و حیوانات بیان شده است. متن کتاب برگرفته از اثری است موسوم به «پنجا تنتره» (پنج اصل، پنج فصل) به زبان سانسکریت.

ادامه مطلب ...