عکس از اینجا
نویسنده، طراح صحنه، لباس، نور و کارگردان: بهروز غریبپور
آهنگساز: بهزاد عبدی
رهبر ارکستر: ولادیمیر سیرنکو
اجرای موسیقی: ارکستر ناسیونال اکراین
طراحی عروسکها: مریم اقبالی، علی پاکدست
کاری از گروه تئاتر عروسکی آران
پس از اپرای عاشورا، این روزها در تالار فردوسی شاهد اجرای اپرای عروسکی مولوی هستیم. این نمایش کاری است از بهروز غریبپور که آثار موفقی همچون اپرای «رستم و سهراب» و «مکبث» را هم در کارنامهی خود دارد. به گفتهی غریبپور این اپرا به دلیل اجرای کامل آن در دستگاههای ایرانی، نخستین اپرای ملی ایران و نقطه تکامل اپرایی است که هنرمندان ما سالیان سال و از زمان میرزاده عشقی به دنبال آن بودهاند.
در این اپرای 110 دقیقهای (که البته فضای کوچک و سیستم صوتی نامناسب تالار فردوسی زمان آن را بیشتر مینمود)، بیش از 100 عروسک با بهرهگیری از حدود 6000 بیت از اشعار دفاتر ششگانهی مثنوی و دیوان شمس و نیز صدای خوانندگانی همچون همایون شجریان (شمس)، محمد معتمدی (مولوی)، محمدرضا صادقی (امیر تومان مغول) و .... در 16 صحنه زندگی مولانا جلال الدین بلخی عارف و شاعر نامآور قرن هفتم هجری را روایت میکنند؛ ترتیب صحنههای نمایش به قرار زیر است:
1- مغولان به ایران حمله کرده و همه را از دم تیغ میگذرانند.
2- شاه خوارزم توسط سربازان مغول دستگیر شده و با ذلت نزد امیر تومان مغول برده میشود. امیر تومان دستور کشتن او را میدهد. شیخ عطار با دیدن زبونی شاه خوارزم اعلام آمادگی میکند که به جای امیر بزدل و نالان کشته شود. او مرگ را انتخاب میکند تا فرمانبردار وحشیان و دنیاپرستان نشود.
3- سلطان العلما به همراه پسرش مولانا جلال الدین محمد به ویرانههای خوارزم رفته و از بیاعتباری جهان و نیاز انسان به عشق و مهربانی و پرهیز از خشونت سخن میگوید.
4- شکست خوردگان جنازهی شیخ عطار را به گورستان میبرند و از تلخی روزگار میگویند.
5- در بازاری در دورترین نقطهی ایران، نقالی پردهخوان از آموزههای تلخ روزگار میگوید و مخاطبانش را امید میدهد که مغولان نیز همچون همهی حاکمان ظالم روزی تخت و بختشان بر باد خواهد رفت. سلطان العما با مولوی وارد بازار شده و از پردهخوان میخواهد به جای آرزوی مرگ کردن برای دیگران، از عشق بگوید تا اژدهای درون انسان مجالی برای خودنمایی پیدا نکند.
6- سلطانالعلما پس از این وصیت جان میسپارد و مولوی جوان از مرگ پدر مینالد و تاب و تحمل این دوری را ندارد. شمس بر او ظاهر شده و به او بشارت میدهد که در صورت تغییر نگاه و ایمان واقعی، مرگ را به مثابهی آغاز زندگی واقعی تلقی خواهد کرد و از وصل محبوب به هنگام مرگ میگوید. مولانا شیفتهی جذبه و شخصیت شمس میشود.
7- بازاری در قونیه، مولانا جلالالدین رومی مجنون وار در همه جا به دنبال شمس میگردد و سماع میکند و مورد تمسخر همه حتی کودکان قرار میگیرد. مرید کهنسال، همسر مولوی و دیگران او را نصیحت میکنند که از شمس دوری کند.
8- شمس و مولوی بار دیگر یکدیگر را ملاقات میکنند.
9- در خانهی مولوی همسر و مریدان وی گرد آمدهاند تا او را از وسوسهی شمس نجات دهند.
10- در شبستان مسجدی در قونیه، یاران مولوی سعی میکنند او را به ترک شمس متقاعد کنند. شمس ظاهر میشود و مریدان را به قشری نگری متهم میکند. مولوی گفته مرادش را تکرار میکند و مریدان بر وی میشورند.
11- مولوی در خواب چوپانی را میبیند که به زبان ساده و بیتکلف خدا را وصف میکند. مردی وارد شده و او را از ادای نیایش صمیمانهاش بازمیدارد و چوپان را وارد به سکوت میکند. روح شیخ عطار، سلطانالعلما و شمس به چوپان نزدیک شده و او را دلداری میدهند. مولوی از خواب بیدار شده و خود را در شبستان و در حلقهی مریدان میبیند.
12- مولانا و شمس بار دیگر یکدیگر را ملاقات میکنند.
13- همسر مولوی از او تقاضا میکند بیش از این خود را ملعبهی شمس نکند. مریدان برآشفته وارد شده و با مولوی و شمس به جنگ لفظی میپردازند.
14- خواب دوم مولوی به کابوسی از هجوم علیه شمس و سرانجام قنل او به دستور قاضیالقضات است.
15- در بیداری و پس از غیبت شمس، همسر و یاران مولوی از او دلجویی کرده و تقاضا میکنند که آنها را ببخشد.
16- مریدان مولوی در حال سماعاند. مغولان یک بار دیگر ظاهر میشوند اما این بار از قدرت پیروان مولوی که سراپا عشق و ایمانند و ترسی از بندگان خدا ندارند به وحشت میافتد. مریدان مولوی ندا سر میدهند که تنها باید از خداوند ترسید و عشق را در جهان گسترد تا به صلح و آرامش رسید.
هر چند هر یک از صحنهها در اپرای عروسکی مولوی لطف و زیبایی خاص خود را دارند ولی یکی از تأثیرگذارترین صحنههای این نمایش، اولین ملاقات شمس و مولانا و گفتگوی بین او دو است که انتخاب اشعار مناسب و صدای بسیار دلنشین همایون شجریان و محمد معتمدی این صحنه را از دیدگاه من از سایر صحنهها متمایز کرده بود. از صدای نامناسب سالن فردوسی و بعضی ناهماهنگیهای حرکتی عروسکها که بگذریم، صدای زیبای ملیحه مرادی در نقش همسر مولوی که به خصوص در صحنه 13 هنگامی که از مولانا می خواهد عشق شمس را به فراموشی بسپارد، هم از صحنههای بسیار جذاب این نمایش است.
بهروز غریب پور هم اکنون مراحل پژوهشی و مطالعاتی اپرای عروسکی "حافظ" را فراهم میکند و انگار به قول خودش هنوز وقت و ساعتش نرسیده است که به سراغ اجرای عروسکی لیلی و مجنون برود. حرفی که بارها و بارها از او شنیدهایم و به نوبهی خود امیدوارم هر چه زودتر به حقیقت نزدیک شود.