پاییز طفره میرود از کلام من
قرار است
در ساعتی که جمعه ندارد،
در کاغذی به سپیدی دستهای گچی تو
دانه بنشانم
با قلمی که قلمه میزندم به هر چه زرد، سرخ، بنفش
مگر نه این که
این برگهای سپید بیخاطره
با همین سیلی کلام
گونههای خود را
سرخ میدارند؟
برگهای سپید بی خاطرهبرگهای سیاه پر خاطره..
برگهای سپید بی خاطره
برگهای سیاه پر خاطره..