سایه روشن

"سایه" زآتشکده ماست فروغ مه و مهر وه از این آتش روشن که به جان من و توست

سایه روشن

"سایه" زآتشکده ماست فروغ مه و مهر وه از این آتش روشن که به جان من و توست

دست‌های روستایی

برای زنی که با یک کاسه نور، یک خوشه مهر، یک کوزه عشق ما را مهمان مهربانی و سخاوت سفره‌‌ی وصله‌دار اما رنگینش کرد.

سفره‌ات چقدر صمیمی است

وقتی

بوی فقر می‌دهد و سخاوت دست‌های تو

نان تنور گرم قلب تو را

لقمه می‌کنم و در دهان کودکم می‌گذارم

رنگ آفتاب نگاهش

چقدر می‌ارزید

که راه تمام سفره‌های رنگین دنیا را

در عطر نان سفره‌ی روستایی تو گم کرده‌ام؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد