سایه روشن

"سایه" زآتشکده ماست فروغ مه و مهر وه از این آتش روشن که به جان من و توست

سایه روشن

"سایه" زآتشکده ماست فروغ مه و مهر وه از این آتش روشن که به جان من و توست

شمعدانی‌های شعر من

 

می‌نشینم کنار سکوت سر به آسمان کشیده‌ی سروها 
ردیف ِ تمام شمشادهای باغ را چامه می‌سرایم
قافیه‌ی صدای بال شاپرک ها را غزل ساز می کنم  

یک چهارپاره رباعی، یک غزل دوبیتی
یک قصیده در گوشه‌ی عشاق

یک بند ترجیعش سبز ِ سبز ِ سبز 
قطعه قطعه گل سرخ در مستزاد ِ پیاله‌ی آب!  

در ساعت تطهیر برگ از باران
وقتی عقربه‌های ترد بهار
آفتابی می‌شوند،
شمعدانی‌های شعر من گل می‌دهند