در این حریم شبانه ی ستم گرفته
دراین شب خوف و خاکستر که غم گرفته
رفیق روزان روشن رهایی من
ستاره ها را صدا بزن، دلم گرفته
قامت یاران
از تبرداران
اگر شکسته
جنگل جاری
رو به بیداری
به گل نشسته
روبه بیداری
جنگل جاری
جوانه بسته
ستاره سوسو نمی زند اگرچه برمن
رفیق روزان بی کسی ای سر به دامن
در این سکوت سترون سنگر به سنگر
چراغ خورشیدواره ی چشم تو روشن
ایرج جنتی عطایی
دفتر شعر زمزمه های یک شب سی ساله